Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
ability
/əˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: توانایی, قابلیت, شایستگی, صلاحیت, استطاعت, لیاقت, سررشته;
USER: توانایی, قابلیت, توانایی های, به توانایی, از توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
achieved
/əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن;
USER: به دست آمده, دست آورد, به دست آورد, به دست, دست آمده
GT
GD
C
H
L
M
O
acoustics
/əˈkuː.stɪks/ = NOUN: علم اوا شنود, علم عوارض شنوایی, علم اصوات, صوت شناسی, خواص صوتی ساختمان;
USER: صوت شناسی, علم عوارض شنوایی, علم اوا شنود, علم اصوات, خواص صوتی ساختمان
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
activation
/ˈæk.tɪ.veɪt/ = NOUN: فعال سازی, کنشوری, کنشور سازی, بکار واداری, تخلیص, ایجاد فعالیت;
USER: فعال سازی, فعال, فعال شدن, را کلیک, فعال سازی حساب کاربری
GT
GD
C
H
L
M
O
addition
/əˈdɪʃ.ən/ = NOUN: اضافه, جمع, افزایش, ضمیمه, لقب, متمماسم, سرک, اسم اضافی, ترکیب چند ماده با هم;
USER: اضافه, علاوه بر, علاوه, علاوه بر این, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
adventurer
/adˈvenCHərər,əd-/ = ADJECTIVE: مخاطره طلب, مخاطره جو;
NOUN: ماجرا جو, حادثه جو, جسور;
USER: جسور, مخاطره طلب, ماجرا جو, حادثه جو, مخاطره جو
GT
GD
C
H
L
M
O
affordable
/əˈfɔː.də.bl̩/ = USER: مقرون به صرفه, های مقرون به صرفه, مقرون به صرفه است, و مقرون به صرفه, مقرون به صرفه در
GT
GD
C
H
L
M
O
after
/ˈɑːf.tər/ = ADVERB: پس از, بعد از, عقب, در عقب, بتقلید, بیادبود;
PREPOSITION: در پی, پشت سر, مابعد, در جستجوی, در صدد;
USER: پس از, پس, بعد از, بعد
GT
GD
C
H
L
M
O
again
/əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر;
USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم
GT
GD
C
H
L
M
O
aim
/eɪm/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, جهت, حدس, گمان, مراد;
VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن;
USER: هدف, با هدف, هدف از, هدف قرار, منظور
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
although
/ɔːlˈðəʊ/ = CONJUNCTION: اگر چه, هر چند, گرچه, بااینکه;
USER: اگر چه, هر چند, اگرچه, گرچه, هر چند که
GT
GD
C
H
L
M
O
aluminum
/əˈlo͞omənəm/ = NOUN: فلز الومینیوم, الومینیوم بنام اختصاری;
ADJECTIVE: مربوط به الومینیوم;
USER: آلومینیوم, آلومینیومی, های آلومینیومی, جنس آلومینیوم
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
apparent
/əˈpær.ənt/ = ADJECTIVE: ظاهر, معلوم, مسلم, اشکار, پیدا, واری مسلم;
USER: ظاهر, آشکار, ظاهری, معلوم, آشکار است
GT
GD
C
H
L
M
O
appear
/əˈpɪər/ = VERB: ظاهر شدن, پدیدار شدن, طلوع کردن, خاستن, سر زدن, طالع شدن;
USER: به نظر می رسد, ظاهر, نظر می رسد, ظاهر می شود, ظاهر می
GT
GD
C
H
L
M
O
arches
/ɑːtʃ/ = NOUN: قوس, کمان, طاق;
USER: قوس, آرچس, قوس های, طاق های, طاق ها
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
assertive
/əˈsɜː.tɪv/ = ADJECTIVE: اظهار کننده, ادعا کننده;
USER: ادعا کننده, قاطعانه, جرأت, جسورتر, اظهار کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
attention
/əˈten.ʃən/ = NOUN: توجه, دقت, مراقبت, حواس, رسیدگی, خبردار, ادب و نزاکت, حاضرباش;
USER: توجه, مورد توجه, توجه به, دقت, مراقبت
GT
GD
C
H
L
M
O
automatic
/ˌôtəˈmatik/ = NOUN: اتوماتیک;
ADJECTIVE: دستگاه خودکار, خود بخود, خود کار, مربوط به ماشینهای خودکار, غیر ارادی;
USER: اتوماتیک, خودکار, های اتوماتیک, صورت خودکار, به صورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
awaited
/əˈwāt/ = VERB: منتظر بودن, منتظر شدن, انتظار داشتن, در کمین نشستن;
USER: در انتظار, انتظار, منتظر, انتظارش, مورد انتظار
GT
GD
C
H
L
M
O
bars
/bɑːr/ = NOUN: بار, مانع, میله, شمش, خط, میکده, تیر, وکالت, میل, نرده حائل, دادگاه, بار مشروب فروشی;
USER: میله, کافه, بارها, کافه ها, میله های
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
become
/bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
being
/ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش;
USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال
GT
GD
C
H
L
M
O
belt
/belt/ = NOUN: کمربند, تسمه, باریکه, طرف, فتق بند, بند چرمی;
VERB: شلاق زدن, بستن, محاصره ردن, زدن, با شدت حرکت یا عمل کردن;
USER: کمربند, تسمه, تسمه نقاله, کمربند را, از کمربند
GT
GD
C
H
L
M
O
better
/ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر;
VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن;
ADVERB: بطور بهتر;
NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد;
USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
big
/bɪɡ/ = ADJECTIVE: بزرگ, با عظمت, سترگ, ضخیم, ستبر, ابستن, دارای شکم برامده;
USER: بزرگ, بزرگی, های بزرگ, بزرگ در, بزرگ به
GT
GD
C
H
L
M
O
bigger
/bɪɡ/ = USER: بزرگتر, های بزرگتر, بزرگتر است, بزرگتر اما, های بزرگتر اما
GT
GD
C
H
L
M
O
blind
/blaɪnd/ = ADJECTIVE: کور, نابینا, بی بصیرت, تاریک, عاجز, غیر خوانایی, نا پیدا, هر چیزی که مانع عبور نور شود;
VERB: کور کردن, خیره کردن, درز یا راه گرفتن, اغفال کردن;
NOUN: پرده, چشم بند, پناه, در پوش;
USER: کور, نابینا, سو کور, سوکور, کور است
GT
GD
C
H
L
M
O
block
/blɒk/ = NOUN: بلوک, انسداد, سد, قطعه, کند, کنده, جعبه قرقره;
VERB: مسدود کردن, بستن, بند اوردن, مانع شدن از, باز داشتن;
USER: مسدود کردن, بلوک, انسداد, سد, بستن
GT
GD
C
H
L
M
O
blockbuster
/ˈblɒkˌbʌs.tər/ = NOUN: بمب دارای قدرت تخریبی زیاد, شخص یاچیز خیلی موثر و سخت;
USER: بمب دارای قدرت تخریبی زیاد, بمب دارای قدرت تخریبی, فیلم های پرفروش, پرفروش ترین فیلم, فیلم های پرفروش شده
GT
GD
C
H
L
M
O
boasts
/bəʊst/ = NOUN: لاف, مباهات, رجز خوانی;
USER: دارای, بالد, می بالد, خود می بالد, خود مباهات می
GT
GD
C
H
L
M
O
bolder
/bəʊld/ = USER: جسورانه, جسورانه تر, جسورانهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
brand
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز;
VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن;
USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
cabin
/ˈkæb.ɪn/ = NOUN: کابین, کلبه, اطاق کوچک, خوابگاه;
USER: کابین, داخل کابین, کلبه, کابین را, کابین های
GT
GD
C
H
L
M
O
calling
/ˈkɔː.lɪŋ/ = NOUN: فراخوانی, صدا, پیشه, ندا, پیشه و شغل;
ADJECTIVE: فراخواننده;
USER: فراخوانی, خواستار, تماس, صدا, که خواستار
GT
GD
C
H
L
M
O
camera
/ˈkæm.rə/ = NOUN: دوربین, دوربین یا جعبه عکاسی;
USER: دوربین, دوربین های, دوربین را, های دوربین, دوربین به
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
car
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودرو, ماشین را, ماشین های
GT
GD
C
H
L
M
O
careful
/ˈkeə.fəl/ = ADJECTIVE: دقیق, مواظب, محتاط, با احتیاط, متوجه, بادقت, ساعی, بیم ناک;
USER: دقیق, مراقب باشید, مواظب, محتاط, مراقب باشید در
GT
GD
C
H
L
M
O
carry
/ˈkær.i/ = NOUN: رقم نقلی;
VERB: بردن, حمل کردن, حمل و نقل کردن, بدوش گرفتن;
USER: بردن, حمل, را حمل, ادامه می دهند, حمل می
GT
GD
C
H
L
M
O
cars
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودروهای, خودرو, ماشین ها
GT
GD
C
H
L
M
O
catalogue
/ˈkæt.əl.ɒɡ/ = NOUN: کاتالوگ, فهرست, کتاب فهرست, فهرست نامه, فهرست مدون;
VERB: فهرست کردن, فهرست به فهرست بردن;
USER: فهرست, کاتولوگ, فروشگاه, کاتالوگ, خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
chairman
/-mən/ = NOUN: رئيس, فرنشین;
VERB: ریاست کردن, اداره کردن;
USER: رئيس, رئیس, رییس, رئیس هیئت مدیره
GT
GD
C
H
L
M
O
challenge
/ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ;
VERB: بمبارزه طلبیدن, رقابت کردن, سرپیچی کردن;
USER: چالش, به چالش, چالش کشیدن, به چالش کشیدن, را به چالش
GT
GD
C
H
L
M
O
choice
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
ADJECTIVE: برگزیده;
USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
climate
/ˈklaɪ.mət/ = NOUN: اقلیم, اب و هوا;
USER: اقلیم, آب و هوا, آب و هوایی, آب و هوای, آب و هوا در
GT
GD
C
H
L
M
O
comes
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و
GT
GD
C
H
L
M
O
comfort
/ˈkʌm.fət/ = NOUN: راحت, مایه تسلی, اسایش, اسودگی;
VERB: دلداری دادن, اسایش دادن, تسهیل کردن;
USER: راحت, راحتی, آسایش, به راحتی, آسایش در
GT
GD
C
H
L
M
O
comfortable
/ˈkəmfərtəbəl,ˈkəmftərbəl/ = ADJECTIVE: راحت;
USER: راحت, راحتی, راحت است, و راحت, راحت و
GT
GD
C
H
L
M
O
compact
/kəmˈpækt/ = ADJECTIVE: جمع و جور, متراکم, محکم, بهم پیوسته, غلیظ;
NOUN: پیمان, موافقت;
VERB: فشرده کردن, بهم فشردن, بهم متصل کردن, ریز بافتن, سفت کردن;
USER: جمع و جور, متراکم, پیمان, جمع و جور است, جمع و جور و
GT
GD
C
H
L
M
O
compared
/kəmˈpeər/ = VERB: مقایسه کردن, سنجیدن, مقابله کردن, برابر کردن, باهم سنجیدن, تطبیق کردن;
USER: مقایسه, در مقایسه, نسبت, مقایسه با, در مقایسه با
GT
GD
C
H
L
M
O
completely
/kəmˈpliːt.li/ = ADVERB: سرتاسر;
USER: به طور کامل, کاملا, طور کامل, طور کامل از, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
confident
/ˈkɒn.fɪ.dənt/ = ADJECTIVE: مطمئن, دلگرم, بی پروا, راز دار;
USER: مطمئن, با اعتماد به نفس, اعتماد به نفس است, اعتماد به نفس در, اعتماد به نفس می
GT
GD
C
H
L
M
O
continue
/kənˈtɪn.juː/ = VERB: ادامه دادن, دنبال کردن;
USER: ادامه, ادامه دهد, خود ادامه, ادامه دهند, را ادامه
GT
GD
C
H
L
M
O
control
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل
GT
GD
C
H
L
M
O
controls
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
USER: کنترل, کنترل های, گروه کنترل, کنترل ها, در گروه شاهد
GT
GD
C
H
L
M
O
corners
/ˈkɔː.nər/ = NOUN: گوشه, کنج, زاویه;
USER: گوشه, گوشه های, گوشه ها, گوشه و کنار, گوشه و
GT
GD
C
H
L
M
O
corporate
/ˈkɔː.pər.ət/ = ADJECTIVE: دارای شخصیت حقوقی, یکی شده, بصورت شرکت درامده;
USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های بزرگ, شرکتی, های شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
credentials
/krɪˈden.ʃəl/ = NOUN: گواهی نامه, اعتبار نامه, استوار نامه, اختیار;
USER: اعتبار, اعتبارنامه, اعتبار نامه, استوارنامه, اعتبارنامه های
GT
GD
C
H
L
M
O
curtain
/ˈkɜː.tən/ = NOUN: پرده, دیوار, جدار, مانع, حاجب, حجاب;
USER: پرده, پرده ای, پرده ها, پرده از, های پشت پرده
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
dashboard
/ˈdæʃ.bɔːd/ = NOUN: داشبورد;
USER: داشبورد, داشبورد را, داشبورد و, داشبورد به, داشبورد می
GT
GD
C
H
L
M
O
den
/den/ = NOUN: لانه, غار, کمینگاه, کنام, خلوتگاه, دزدگاه;
USER: کمینگاه, لانه, غار, کنام, خلوتگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
design
/dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی;
VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن;
USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
diesel
/ˈdiː.zəl/ = NOUN: دیزل, موتور دیزل;
USER: دیزل, دیزلی, های دیزل, های دیزلی, دیزل ژنراتور
GT
GD
C
H
L
M
O
director
/daɪˈrek.tər/ = NOUN: کارگردان, مدیر, رئيس, هدایتکننده, متصدی, اداره کننده, فرنشین;
USER: مدیر, کارگردان, رئيس
GT
GD
C
H
L
M
O
duster
/ˈdʌs.tər/ = NOUN: گردگیر, وسیله گردگیری, روپوش;
USER: گردگیر, DUSTER, بوکس, وسیله گردگیری, روپوش
GT
GD
C
H
L
M
O
eagerly
/ˈiː.ɡər/ = USER: مشتاقانه, مشتاقانه در, با اشتیاق, مشتاقانه به, با اشتیاق به
GT
GD
C
H
L
M
O
engine
/ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت;
USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در
GT
GD
C
H
L
M
O
engines
/ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت;
USER: موتورهای, موتور, موتور های, موتورها, از موتورهای
GT
GD
C
H
L
M
O
enhancing
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: افزایش, بالا بردن, بهبود, ارتقاء, تقویت
GT
GD
C
H
L
M
O
enormous
/ɪˈnɔː.məs/ = ADJECTIVE: عظیم, بزرگ, هنگفت, عظیم الجثه, یکدنیا;
USER: عظیم, عظیمی, بزرگ, بسیار زیادی, های عظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
enthusiastic
/enˌTHo͞ozēˈastik/ = ADJECTIVE: مشتاق, علاقهمند;
USER: مشتاق, علاقه مند, مشتاق است, مشتاق در, مشتاق به
GT
GD
C
H
L
M
O
entirely
/ɪnˈtaɪə.li/ = ADVERB: کاملا, کلا, سرتاسر, سربسر, یکجا;
USER: کاملا, طور کامل, به طور کامل, کلا, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
entry
/ˈen.tri/ = NOUN: ورود, مدخل, ثبت, دخول, ادخال, راه, راهرودر, ثبت در دفتر, چیز ثبت شده یا وارد شده;
USER: ورود, ورودی, ورود به, مدخل, ثبت
GT
GD
C
H
L
M
O
equipment
/ɪˈkwɪp.mənt/ = NOUN: تجهیزات, ساز, ساز و برگ;
USER: تجهیزات, وسایل, اتوماسیون, ماشین آلات, تجهیزات و
GT
GD
C
H
L
M
O
ergonomic
/ˌɜː.ɡəˈnɒm.ɪks/ = USER: ارگونومیک, ارگونومی, ارگونومیک و, مطابق با مهندسی محیط, ارگونومیک به
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
ever
/ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت;
USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره
GT
GD
C
H
L
M
O
everyday
/ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است
GT
GD
C
H
L
M
O
exterior
/ɪkˈstɪə.ri.ər/ = ADJECTIVE: بیرونی, خارجی, خارج, ظاهری, ظاهر, واقع در سطح خارجی, صوری, خارجه;
NOUN: ظاهر, ظواهر;
USER: خارجی, بیرونی, خارج, ظاهری, ظاهر
GT
GD
C
H
L
M
O
extreme
/ɪkˈstriːm/ = ADJECTIVE: مفرط, بی نهایت, دورترین نقطه, حد اکثر;
NOUN: منتها درجه, منتهی;
USER: بی نهایت, شدید, افراطی, مفرط, های افراطی
GT
GD
C
H
L
M
O
fans
/fæn/ = NOUN: پنکه, پروانه, بادزن, باد بزن, تماشاچی ورزش دوست, هیکل;
USER: طرفداران, هواداران, فن های, از طرفداران, طرفداران در
GT
GD
C
H
L
M
O
features
/ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما;
USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی
GT
GD
C
H
L
M
O
feel
/fiːl/ = VERB: احساس کردن, حس کردن, لمس کردن, محسوس شدن;
USER: احساس, احساس می, احساس می کنید, را احساس, احساس راحتی کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
finish
/ˈfɪn.ɪʃ/ = NOUN: پایان, پرداخت, خاتمه, ختم;
VERB: تمام کردن, پایان یافتن, سپری کردن, خاتمه دادن, تمام شدن, منتهی شدن به, منجر شدن, سپری شدن;
USER: پایان, به پایان برسد, خاتمه, را به پایان برساند, ختم
GT
GD
C
H
L
M
O
first
/ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی;
ADVERB: اولا;
USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست
GT
GD
C
H
L
M
O
fit
/fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد;
NOUN: حمله, غش, بیهوشی;
VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن;
USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با
GT
GD
C
H
L
M
O
footprint
/ˈfʊt.prɪnt/ = NOUN: جای پا, پایگاه, جای ثابت, زیر پایی;
USER: رد پا, رد پای, جای پای, جای پا, اثر پا
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forceful
/ˈfɔːs.fəl/ = ADJECTIVE: قوی, موکد, موثر;
USER: قوی, اجباری, قاطع, قدرتمندانه, موکد
GT
GD
C
H
L
M
O
fresh
/freʃ/ = ADJECTIVE: تازه, شیرین, تر و تازه, زنده, خنک, تازه نفس, باطراوت, سرد, خرم, با نشاط, سبز;
VERB: تازه کردن;
USER: تازه, شیرین, های تازه, تازه را, تازه به
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
front
/frʌnt/ = NOUN: جلو, جبهه, نما, پیش, جبهه جنگ, صف پیش;
ADJECTIVE: جلودار;
VERB: رو کردن به, مواجه شده با, روبروی هم قرار دادن, در صف جلو قرار گرفتن;
USER: جلو, مقابل, جلوی, جبهه, های جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
fully
/ˈfʊl.i/ = ADVERB: کاملا, تماما;
USER: کاملا, به طور کامل, طور کامل به, به طور کامل به, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
further
/ˈfɜː.ðər/ = ADJECTIVE: بیشتر, بعدی, دیگر, جلوتر, مجدد, اضافی, زائد;
ADVERB: بعلاوه, دورتر;
VERB: پیش بردن, جلو بردن, ادامه دادن, پیشرفت کردن, کمک کردن به;
USER: بیشتر, بعدی, دیگر, جلوتر, دورتر
GT
GD
C
H
L
M
O
gearbox
/ˈɡɪə.bɒks/ = NOUN: جعبه دنده;
USER: جعبه دنده, دنده, و گیربکس, به گیربکس, در گیربکس,
GT
GD
C
H
L
M
O
glance
/ɡlɑːns/ = NOUN: نگاه, نگاه مختصر, برانداز, نظر اجمالی, لمحه, اشاره یا نگاه مختصر, مرور, اشاره کردن و رد شدن برق زدن;
VERB: برانداز کردن, نگاه مختصر کردن, نظر اجمالی کردن, خراشیدن, به یک نظر دیدن, نگریستن;
USER: نگاه, برانداز کردن, نگاه مختصر کردن, نظر اجمالی کردن, اشاره یا نگاه مختصر
GT
GD
C
H
L
M
O
greater
/ˈɡreɪ.tər/ = USER: بیشتر, بیشتری, بزرگتر, بیشتری را, بیشتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
handier
/ˈhæn.di/ = ADJECTIVE: دستی, سودمند, دم دستی, قابل استفاده, مقتدر, ماهر, چالاک, سریع, چابک, بسهولت قابل استفاده, سهل الاستعمال, اماده, روان, بادست انجام شده, موجود, استاد در کار خود;
USER: دستی, handier,
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
head
/hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار;
ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ;
USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله
GT
GD
C
H
L
M
O
helped
/help/ = VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک کرده است, کمک, کمک کرده, کمک کرد, کمک کرد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
higher
/ˈhaɪ.ər/ = ADJECTIVE: برتر;
USER: برتر, بالاتر, بالاتری, بالاتر است, بالاتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
hit
/hɪt/ = NOUN: موفقیت, اصابت, تصادف, ضرب, ضربت, نمایش یا فیلم پر مشتری;
VERB: زدن, خوردن, خوردن به, اصابت کردن، به هدف زدن;
USER: اصابت, ضربه, آمار, رسید, برخورد
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
icon
/ˈaɪ.kɒn/ = NOUN: شمایل, تندیس, تصویر, تمثال, پیکر, تصویر حضرت مسیح یا مریم و یا مقدسین مسیحی;
USER: شمایل, آیکون, آیکن, آیکون های, آیکون ها
GT
GD
C
H
L
M
O
impression
/ɪmˈpreʃ.ən/ = NOUN: احساس, تاثیر, اثر, چاپ, گمان, ادراک, خیال, عقیده, نشان گذاری, جای مهر, خاطره, خاطر;
USER: احساس, تاثیر, اثر, چاپ, گمان
GT
GD
C
H
L
M
O
improved
/ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: بهبود, بهبود یافته, بهبود یافته است, بهبود بخشیده, را بهبود بخشید
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
includes
/ɪnˈkluːd/ = USER: شامل, را شامل, ها شامل, که شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
incorporate
/-ˈkôrp(ə)rit/ = VERB: ترکیب کردن, یکی کردن, جا دادن, داخل کردن, دارای شخصیت حقوقی کردن, بهم پیوستن, متحد کردن, ثبت کردن, امیختن;
ADJECTIVE: غیر جسمانی;
USER: ترکیب کردن, ترکیب, گنجاندن, عنوان سمبل, یکی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
inspiring
/ɪnˈspaɪə.rɪŋ/ = VERB: الهام بخشیدن, دمیدن در, در کشیدن نفس, استنشاق کردن, القاء کردن, نفس عمیق کشیدن, سر غیرت اوردن;
USER: الهام بخش, الهام, الهام بخش است, های الهام بخش
GT
GD
C
H
L
M
O
insulation
/ˌɪn.sjʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: عایق گذاری, روپوش کشی;
USER: عایق, عایق کاری, های عایق, عایق بندی, عایق های
GT
GD
C
H
L
M
O
interior
/ɪnˈtɪə.ri.ər/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, دور از مرز, دور از کرانه;
USER: داخلی, داخله, فضای داخلی, داخل کشور, های داخلی
GT
GD
C
H
L
M
O
interview
/ˈɪn.tə.vjuː/ = NOUN: مذاکره, مصاحبه کردن, دیدار مصاحبه;
USER: مصاحبه, مصاحبه ای, مصاحبه با, از مصاحبه, مصاحبه را
GT
GD
C
H
L
M
O
involved
/ɪnˈvɒlvd/ = ADJECTIVE: گرفتار, پیچیده, در گیر, بغرنج, مبهم, مورد بحی;
USER: گرفتار, درگیر, دخیل, نقش دارند, های درگیر
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
jean
/jēn/ = NOUN: فاستونی نخی;
USER: فاستونی نخی, ژان, جین, پیکنیک
GT
GD
C
H
L
M
O
just
/dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش;
ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف;
NOUN: دادگر;
USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل
GT
GD
C
H
L
M
O
keyless
= USER: بدون کلید, بدون کلید دارد, های بدون کلید
GT
GD
C
H
L
M
O
kugler
= USER: کوگلر,
GT
GD
C
H
L
M
O
light
/laɪt/ = NOUN: نور, چراغ, پرتو, تابش;
ADJECTIVE: روشن, سبک, کم, خفیف, سبک وزن, اندک, تابان;
VERB: روشن کردن;
USER: نور, سبک, روشن, چراغ, پرتو
GT
GD
C
H
L
M
O
lighting
/ˈlaɪ.tɪŋ/ = NOUN: روشنایی, سایه روشن, احتراق, اشتعال, نور افکنی;
USER: روشنایی, نور, نورپردازی, های روشنایی, نورپردازی های
GT
GD
C
H
L
M
O
lights
/ˌlaɪtsˈaʊt/ = NOUN: ریه جانوران, شش, لباس های روشن;
USER: چراغ, چراغ های, نور, چراغ ها, چراغهای
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
line
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده;
VERB: پوشاندن, خط کشیدن;
USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده
GT
GD
C
H
L
M
O
lines
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده, ریسمان, رسن, دهنه, لجام, مسیر کهباخط کشی مشخص میشود;
USER: خطوط, خط, از خطوط, خطوط را, خطوط و
GT
GD
C
H
L
M
O
list
/lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی;
VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن;
USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
looks
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, نظر می رسد که, نظر می رسد به
GT
GD
C
H
L
M
O
love
/lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی;
VERB: دوست داشتن, عشق داشتن;
USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
lpg
/ˌel.piːˈdʒiː/ = USER: گاز مایع, LPG, های گاز مایع, های LPG, LPG به,
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
makes
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
manual
/ˈmæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: دستی, وابسته بدست, انجام شده با دست;
NOUN: کتاب راهنما, کتاب دستی, نظام نامه;
USER: دستی, کتابچه راهنمای کاربر, کاربر, کتابچه راهنمای, کتابچه
GT
GD
C
H
L
M
O
mated
/meɪt/ = VERB: شاه مات کردن, جفت گیری یا عمل جنسی کردن;
USER: جفت, ازدواج میکردند, جفتگیری, انتقال mated, جفتگیریکرده
GT
GD
C
H
L
M
O
materials
/məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: مصالح;
USER: مصالح, مواد, از مواد, مواد را, و مواد
GT
GD
C
H
L
M
O
million
/ˈmɪl.jən/ = NOUN: میلیون, هزار در هزار;
USER: میلیون, میلیون نفر, میلیون دلار, میلیون نفر است, میلیون و
GT
GD
C
H
L
M
O
model
/ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر;
VERB: ساختن, شکل دادن, نمونه قرار دادن, طراحی کردن, مطابق مدل معینی در اوردن;
USER: مدل, از مدل, نمونه
GT
GD
C
H
L
M
O
modern
/ˈmɒd.ən/ = ADJECTIVE: مدرن, نوین, جدید, امروزی, نو, کنونی, متاخر;
USER: مدرن, جدید, نوین, امروزی, نو
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
motor
/ˈməʊ.tər/ = NOUN: موتور, ماشین, اتومبیل, محرک, حرکت دهنده, منبع نیروی مکانیکی;
ADJECTIVE: محرک;
VERB: اتومبیل راندن;
USER: موتور, حرکتی, موتوری, موتور را, موتور و
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
multi
/mʌl.ti-/ = PREFIX: چند, بسیار, بیشتر, دارای تعداد زیاد, زیاد, متعدد;
USER: چند, های چند, چند منظوره, به چند, از چند
GT
GD
C
H
L
M
O
muscular
/ˈmʌs.kjʊ.lər/ = ADJECTIVE: عضلانی, پرعضله;
USER: عضلانی, عضلانی است, عضلانی را, عضلانی و
GT
GD
C
H
L
M
O
never
/ˈnev.ər/ = ADVERB: هرگز, هیچگاه, هیچ, هیچ وقت, ابدا, حاشا;
USER: هرگز, هیچگاه, هرگز به, هیچ وقت, هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
next
/nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین;
PREPOSITION: جنب;
ADVERB: سپس;
USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
noise
/nɔɪz/ = NOUN: سر و صدا, صدا, اختلال, شلوغ, طنین, امد و رفته, فریاد, قیل و قال, پا رازیت, شایعه و تهمت, بانگ, خش خش;
VERB: سروصدا راه انداختن, صدا راه انداختن, سر و صدا و اشوب کردن;
USER: سر و صدا, صدا, سر و صدای, سر و صدا در, اختلال
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
off
/ɒf/ = ADJECTIVE: خاموش, دور, دورتر, بی موقع;
PREPOSITION: از روی, بسوی, از محلی بخارج, از یک سو, از کنار;
NOUN: کساد;
USER: خاموش, کردن, خارج, دور, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
optionally
= USER: اختیاری, صورت اختیاری, به صورت اختیاری, بصورت اختیاری, اختیاری می
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
original
/əˈrɪdʒ.ɪ.nəl/ = ADJECTIVE: اصلی, اصل, اصیل, بدیع, ابتکاری, بکر, مبتکر;
NOUN: منبع, عین, سر چشمه;
USER: اصلی, اصل, های اصلی, اصلی را, اصیل
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
outside
/ˌaʊtˈsaɪd/ = ADVERB: خارج از, بیرون, برون, دست بالا;
PREPOSITION: خارج از;
ADJECTIVE: خارجی, ظاهر, برونی, ظاهری;
USER: خارج از, در خارج, بیرون, در خارج از, خارجی
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
paid
/peɪd/ = VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن;
USER: پرداخت می شود, پرداخت, پرداخت می, پرداخت شده, پرداخت شود
GT
GD
C
H
L
M
O
petrol
/ˈpet.rəl/ = USER: بنزین, بنزینی, بنزین و, بنزین در, بنزین به
GT
GD
C
H
L
M
O
plates
/pleɪt/ = NOUN: صفحه, بشقاب, پلاک, لوحه, روکش, لوح, صفحه فلزی, قاب, بقدر یک بشقاب, نعل اسب, ورقه یا صفحه;
USER: صفحات, بشقاب, پلیت, ورقه ها, صفحات به
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
positioned
/pəˈzɪʃ.ən/ = VERB: موضعی کردن, مقام یافتن, قرار دادن یا گرفتن;
USER: قرار, چرخاند, می چرخاند, قرار گرفته, قرار داده
GT
GD
C
H
L
M
O
practical
/ˈpræk.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: عملی, کابردی, بکار خور;
NOUN: اهل عمل;
USER: عملی, های عملی, عملی است, عملی در, عملی را
GT
GD
C
H
L
M
O
predecessor
/ˈpredəˌsesər,ˈprē-/ = NOUN: سلف, اسبق, جد;
USER: سلف, از سلف, جد, که سلف, به سلف
GT
GD
C
H
L
M
O
presence
/ˈprez.əns/ = NOUN: حضور, پیشگاه, مجاورت, محضر, در نظر مجسم کننده, وقوع و تکرار, پیش;
USER: حضور, وجود, با حضور, به حضور
GT
GD
C
H
L
M
O
previously
/ˈpriː.vi.əs.li/ = ADVERB: سابقا, سابق;
USER: سابقا, قبلا, که قبلا, قبلا به, قبلا در
GT
GD
C
H
L
M
O
product
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در
GT
GD
C
H
L
M
O
prominent
/ˈprɒm.ɪ.nənt/ = ADJECTIVE: برجسته, والا;
USER: برجسته, سرشناس, های برجسته, برجسته ای, برجسته است
GT
GD
C
H
L
M
O
quality
/ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود;
USER: کیفیت, با کیفیت, کیفیت بالا, از کیفیت, کیفیت را
GT
GD
C
H
L
M
O
raked
GT
GD
C
H
L
M
O
range
/reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس;
VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن;
USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده
GT
GD
C
H
L
M
O
read
/riːd/ = VERB: خواندن, قرائت کردن, باز خواندن, تعبیر کردن;
USER: خواندن, عنوان خوانده شده, به عنوان خوانده شده, خوانده شده, خوانده
GT
GD
C
H
L
M
O
rear
/rɪər/ = NOUN: عقب, پشت, دنبال;
VERB: پروردن, تربیت کردن, بلند کردن, افراشتن, نمودار شدن;
USER: عقب, پشت, های عقب, عقب است
GT
GD
C
H
L
M
O
redesigned
/ˌriːdɪˈzaɪnd/ = VERB: طراحی مجدد کردن, سر و صورت ظاهری دادن به;
USER: دوباره طراحی, دوباره طراحی شده, طراحی مجدد, دوباره طراحی شده است, مجددا طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
reduces
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: را کاهش می دهد, کاهش می دهد, کاهش می, را کاهش, را کاهش می
GT
GD
C
H
L
M
O
region
/ˈriː.dʒən/ = NOUN: منطقه, ناحیه, بخش, سرزمین, قلمرو, دیار, بوم, فضا, سامان, طرف, محوطه بسیار وسیع و بی انتها;
USER: منطقه, ناحیه, منطقه را, منطقه ای, منطقه است
GT
GD
C
H
L
M
O
reinventing
/ˌriː.ɪnˈvent/ = USER: بازسازی, کاهش دوباره کاری, دوباره کاری, بازآفرینی, ابداع مجدد
GT
GD
C
H
L
M
O
release
/rɪˈliːs/ = NOUN: رهایی, پخش, ترخیص, ازادی, خلاصی, رهتیی, استخلاص, بخشش;
VERB: رها کردن, ازاد کردن, منتشر ساختن, مرخص کردن;
USER: آزاد, رها, را آزاد, آزاد کند, را رها
GT
GD
C
H
L
M
O
remaining
/rɪˈmeɪ.nɪŋ/ = ADJECTIVE: باقی مانده, مانده;
USER: باقی مانده, های باقی مانده, مانده, باقی مانده را, باقی مانده در
GT
GD
C
H
L
M
O
represents
/ˌrep.rɪˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن;
USER: نشان دهنده, را نشان, نشان می, را نشان می, نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
rest
/rest/ = NOUN: استراحت, باقی, باقی مانده, دیگران, سایرین, تکیه, الباقی, فراغت, نتیجه, تجدید قوا;
VERB: استراحت کردن, راحت کردن;
USER: استراحت, بقیه, باقی, باقی مانده, دیگران
GT
GD
C
H
L
M
O
revamped
/ˌriːˈvæmp/ = VERB: وصله پینه کردن, دوباره رویه انداختن, نو نما کردن, دوباره وصله یا سرهم بندی کردن;
USER: نونما, نونما کردن, دوباره بوجود آورند, جدیدی دوباره راه اندازی, revamped به
GT
GD
C
H
L
M
O
reveal
/rɪˈviːl/ = VERB: فاش کردن, ظاهر ساختن, معلوم کردن, ظاهرکردن, اشکار کردن;
USER: فاش کردن, آشکار, را آشکار, نشان می دهد, را فاش
GT
GD
C
H
L
M
O
revised
/rɪˈvaɪzd/ = ADJECTIVE: تجدید نظر شده;
USER: تجدید نظر شده, تجدید نظر, تجدید نظر قرار, مورد تجدید نظر قرار, تجدید نظر در
GT
GD
C
H
L
M
O
road
/rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن;
ADJECTIVE: بجاده;
USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان
GT
GD
C
H
L
M
O
roader
= USER: راهرو, roader,
GT
GD
C
H
L
M
O
robust
/rəʊˈbʌst/ = ADJECTIVE: تنومند, قوی هیکل, ستبر, خوش بنیه, هیکل دار;
USER: تنومند, قوی, قوی است, قوی در, های قوی
GT
GD
C
H
L
M
O
roof
/ruːf/ = NOUN: سقف, بام, طاق, بام خانه, پوشش, مسکن;
VERB: منزل دادن, طاق زدن, سقف دار کردن;
USER: سقف, بام, پشت بام, طاق, سقف به
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
same
/seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت;
USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
seats
/siːt/ = NOUN: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند, مرکز, نیمکت, نشیمن, نشیمن گاه, کفل, سرین, محل اقامت, مدار, مستقر;
USER: صندلی, کرسی, صندلی های, کرسی های, کرسی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
seen
/siːn/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
USER: دیده می شود, دیده, دیده می, را دیده, دیده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
selected
/sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: منتخب, سوا کرده;
USER: منتخب, انتخاب, انتخاب شده, انتخاب و, انتخاب شدند
GT
GD
C
H
L
M
O
september
/sepˈtem.bər/ = NOUN: سپتامبر, نهمین ماه تقویم مسیحی
GT
GD
C
H
L
M
O
seven
/ˈsev.ən/ = seventh, seven, seventh, seven, هفت چیز, سبعه;
ADJECTIVE: یک هفتم;
USER: هفت, هفت تن, از هفت, هفتم, و هفت
GT
GD
C
H
L
M
O
shall
/ʃæl/ = VERB: باید, بایست, بایستی;
USER: باید, خواهد, نباید, باید به, بایستی
GT
GD
C
H
L
M
O
sharper
/ʃɑːp/ = NOUN: مداد تراش, ادم دغل و کلاه بردار;
USER: ادم دغل و کلاه بردار, واضح تر, واضح, های واضح تر, مداد تراش
GT
GD
C
H
L
M
O
shockingly
/ˈʃɒk.ɪŋ/ = USER: تکان دهنده, تکان دهنده ای, گونهای تکان دهنده, گونهای تکان دهنده و, به گونهای تکان دهنده
GT
GD
C
H
L
M
O
show
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن;
USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات
GT
GD
C
H
L
M
O
signature
/ˈsɪɡ.nɪ.tʃər/ = NOUN: امضاء, امضا, اثر, صحه, امضاء کردن, دستینه, توشیح, پاراف;
USER: امضا, امضای, امضاء, شدن امضای, امضا و
GT
GD
C
H
L
M
O
significantly
/sigˈnifikəntlē/ = USER: به طور قابل توجهی, قابل توجهی, طور قابل توجهی, میزان قابل توجهی, به طور معنی داری
GT
GD
C
H
L
M
O
signs
/sīn/ = NOUN: نشانه, علامت, امضاء, تابلو, نشان, رمز, اثر, صورت, ایت, اعلان, نشان گذاشتن, ژست, علم;
USER: نشانه, علائم, نشانه های, نشانه هایی, نشانه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
since
/sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه;
PREPOSITION: چون;
ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه;
USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
skid
/skɪd/ = NOUN: ترمز ماشین, تير حائل, تیر پایه, غلتگاه, تخته پل, راهشکست, مسیر سقوط;
VERB: لغزیدن, ترمز کردن, سریدن, سرانیدن;
USER: ترمز ماشین, تير حائل, ترمز کردن, غلتگاه, سرانیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
sold
/səʊld/ = ADJECTIVE: فروخته شده, بفروش رفته, بفریفته;
USER: فروخته شده, فروخته, فروش می رسد, به فروش می رسد, فروخته می
GT
GD
C
H
L
M
O
spaces
/speɪs/ = NOUN: فضا, فاصله, جا, مساحت, وسعت, مدت معین, زمان کوتاه, دوره, حیز;
USER: فضاهای, فضای, فاصله, فضا, فضاها
GT
GD
C
H
L
M
O
spacious
/ˈspeɪ.ʃəs/ = ADJECTIVE: جادار, فراخ, مفصل, وسیع, جامع, فضادار, گشاد;
USER: جادار, فراخ, وسیع, جامع, فضادار
GT
GD
C
H
L
M
O
specified
/ˈspes.ɪ.faɪ/ = ADJECTIVE: مشخص, مشخص شده, معین, تعیین شده;
USER: مشخص شده, مشخص, تعیین شده, مشخص شده است, معین
GT
GD
C
H
L
M
O
spot
/spɒt/ = NOUN: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان, خال, موقعیت, موضع, لک, زمان مختصر;
VERB: کشف کردن, بجا آوردن, با خال تزئین کردن, در نظر گرفتن, لکه دار کردن یا شدن;
USER: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان
GT
GD
C
H
L
M
O
status
/ˈsteɪ.təs/ = NOUN: وضعیت, موقعیت, وضع, حالت, مقام, شان, حال, پایه;
USER: وضعیت, موقعیت, وضع, حالت, مقام
GT
GD
C
H
L
M
O
steeply
/ˈstiːp.li/ = USER: شدت, سرسام آوری, به شدت, طور سرسام آوری, همان شدت
GT
GD
C
H
L
M
O
step
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
VERB: قدم زدن, قدم برداشتن;
USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله
GT
GD
C
H
L
M
O
still
/stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک;
ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام;
NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی;
VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز;
USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در
GT
GD
C
H
L
M
O
storage
/ˈstɔː.rɪdʒ/ = NOUN: ذخیره سازی, انبارش, انباره, مخزن, ضبط, انبار کالا;
USER: ذخیره سازی, ذخیره, انبارش, انباره, مخزن
GT
GD
C
H
L
M
O
story
/ˈstɔː.ri/ = NOUN: داستان, قصه, گزارش, روایت, حکایت, موضوع, شرح, نقل, اشکوب;
USER: داستان, قصه, گزارش, روایت, حکایت
GT
GD
C
H
L
M
O
strengths
/streŋθ/ = NOUN: استحکام, قوت, توانایی, نیرو, دوام, زور, قوه, پا;
USER: نقاط قوت, قوت, قوت ها, از نقاط قوت, به نقاط قوت
GT
GD
C
H
L
M
O
style
/staɪl/ = NOUN: سبک, شیوه, روش, استیل, سبک نگارش, سلیقه, خامه, قلم, سبک متداول, میله, سیاق, عبارت;
VERB: متداولشدن, مد کردن, نامیدن;
USER: سبک, به سبک, شیوه, روش, استیل
GT
GD
C
H
L
M
O
styling
/staɪl/ = VERB: متداولشدن, مد کردن, نامیدن;
USER: یک ظاهر طراحی شده, یک ظاهر طراحی, ظاهر طراحی, ظاهر طراحی شده, سبک
GT
GD
C
H
L
M
O
success
/səkˈses/ = NOUN: موفقیت, پیروزی, توفیق, کامیابی, نتیجه, کامروایی, ترقی;
USER: موفقیت, موفقیت های, پیروزی, کامیابی, توفیق
GT
GD
C
H
L
M
O
successful
/səkˈses.fəl/ = ADJECTIVE: موفق, کامیاب, پیروز, نیک انجام, عاقبت بخیر;
USER: موفق, موفقیت آمیز, موفقیت, های موفق, با موفقیت
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
supporters
/səˈpɔː.tər/ = NOUN: حامی, پشتیبان, معین, نگهدار, متحمل;
USER: حامیان, طرفداران, از حامیان, از هواداران, از طرفداران
GT
GD
C
H
L
M
O
suv
/ˌes.juːˈvi/ = USER: SUV, SUV های, شاسی بلند, SUV و, SUV است"
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
taking
/tāk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: در نظر گرفتن, گرفتن, مصرف, نظر گرفتن, از مصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
team
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن;
USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
thanks
/θæŋks/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر;
USER: تشکر, لطف, به لطف, تشکر ها, تشکر ها تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
thoroughly
/ˈθʌr.ə.li/ = ADVERB: بطور کامل;
USER: بطور کامل, کاملا, طور کامل, به طور کامل, را کاملا
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
totally
/ˈtəʊ.təl.i/ = ADVERB: کاملا, جمعا, کلا, سرتاسر, سربسر, بطور سرجمع, روی هم رفته;
USER: کاملا, جمعا, کلا, به طور کامل, را کاملا
GT
GD
C
H
L
M
O
transmission
/trænzˈmɪʃ.ən/ = NOUN: انتقال, ارسال, مخابره, عبور, سرایت, فرا فرستی, سخن پراکنی, اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخها منتقل میشود;
USER: انتقال, ارسال, مخابره, عبور, سرایت
GT
GD
C
H
L
M
O
tuesday
/ˈtjuːz.deɪ/ = NOUN: سهشنبه;
USER: سهشنبه, سه, سهشنبه
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
unit
/ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی;
USER: واحد, دستگاه, یگان, در واحد, واحد به
GT
GD
C
H
L
M
O
unveiled
/ʌnˈveɪl/ = VERB: اشکار ساختن, نمودار کردن;
USER: پرده برداری کرد, پرده برداری, پرده, پرده برداری از
GT
GD
C
H
L
M
O
updated
/ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن;
USER: به روز رسانی, به روز, به روز شده, روز رسانی, روز شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
upgrade
/ʌpˈɡreɪd/ = VERB: بالا بردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
NOUN: ترفیع, بهبود امکانات, سر بالایی;
ADVERB: از درجه بالا, بطرف بالا;
USER: ارتقاء, ارتقا, ارتقا دهید, روز رسانی, ارتقاء داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
upgraded
/ʌpˈɡreɪd/ = VERB: بالا بردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: به روز رسانی, ارتقا, روز رسانی, به روز رسانی شده, به روز رسانی می
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
van
/væn/ = NOUN: جلو دار, پیشقدم, پیشرو, پیشگام, پیشقراول, بال جناح, کامیون سر بسته;
USER: ون, وان, وانت, ون در, وان در
GT
GD
C
H
L
M
O
version
/ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه;
USER: نسخه, نسخه قابل, نسخه های, نسخه ای, نسخه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
versions
/ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه;
USER: نسخه, نسخه های, نسخههای, از نسخه, نسخه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
view
/vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت;
VERB: دیدن, از نظر گذراندن;
USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
warning
/ˈwɔː.nɪŋ/ = NOUN: هشدار, اخطار, اعلام, اعلام خطر, اگاه کردن, تحذیر, اشاره, زنگ خطر, اژیر;
USER: هشدار, اخطار, هشدار دهنده, های هشدار دهنده, هشدار در
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
wheel
/wiːl/ = NOUN: چرخ, چرخش, دور, رل ماشین;
VERB: گرداندن, چرخیدن;
USER: چرخ, چرخ ها, چرخ را, از چرخ, چرخ به
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
widened
/ˈwaɪ.dən/ = VERB: پهن کردن, گشاد کردن, عریض کردن;
USER: گسترده تر, گسترده تر شد, افزایش یافت, گسترده تر شده, افزایش یافته است
GT
GD
C
H
L
M
O
wider
/waɪd/ = USER: گسترده تر, وسیع تری, وسیع تر, گسترده تر است, های پهن تر
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
windscreen
/ˈwɪnd.skriːn/ = NOUN: شیشه جلو اتومبیل, پنجره اتومبیل;
USER: شیشه جلو اتومبیل, جلو اتومبیل, جلو, شیشه جلو, پنجره اتومبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
GT
GD
C
H
L
M
O
yet
/jet/ = ADVERB: هنوز, در عین حال, با اینحال, تا کنون, باز هم, تاحال, تا ان زمان, تا انوقت;
CONJUNCTION: ولی;
USER: هنوز, در عین حال, رتبهدهی نشده است, رتبهدهی نشده, هنوز به
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
286 words